|
|
|
بين المللي فيلم فجر ـ دوره سي و يکم(۱۳۹۱)
بيانيه هيأت داوران :
" نه هر که چهره بر افروخت دلبري داند
نه هر که آينه سازد سکندري داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داري و آيين سروري داند
هزار نکته باريک تر زمو اينجاست
نه هر که سر بتراشد قلندري داند
سالي که گذشت براي سينماي ايران سال خوبي نبود. از ميان فيلمهايي که به نمايش عمومي درآمدند، آنها که ميتوانستند پرفروش باشند و تماشاگر قهر کرده را به سينما برگرداند، در نيمه راه نمايش، از پرده پايين آمدند و يا در فضايي نا امن و متزلزل به نحوي ناقص و نا مطلوب آن هم فقط در تهران نمايش داشتند.
نهادها و موسسات فرهنگي و هنري که وظيفه حمايت از رشد و اعتلاي سينماي ايران را بر عهده دارند از نمايش فيلمهايي که اجازه نمايش داشتند سر باز زدند و نه تنها سينماها را سوت و کور کردند بلکه موجب بياعتباري نهادهاي قانوني نظام و تشويش اذهان عمومي و بياعتمادي اهل سينما به اقتدار مسئولين و مديران دولتي شدند. با اين سنگاندازيها مجموع تعداد بليت فروخته شده براي فيلمهاي ايراني در طول سال گذشته از ده درصد جمعيت کمتر شده و به عبارت ديگر بيش از نود درصد ايرانيان در طول سال گذشته حتي يک بار قدم به سالنهاي سينمايي نگذاشتند.
اما از طرف ديگر همين سينماي ضربه خورده و رنجور با همين سالنهاي خالي و سوت و کور در طول سال گذشته بيش از صد فيلم توليد کرده است. از ميان اين صد فيلم نزديک به پنجاه فيلم، آن قدر خوب بودند که در يکي از بخشهاي جشنواره بينالمللي فيلم فجر به مسابقه در آيند و از اين جا براي حضور در جشنوارههاي خارجي يا حضور در نمايش عمومي و تجاري خارج از کشور دورخيز کنند.
بيشتر اين فيلمها را جوانان پرشور و شيفتهاي ساختهاند که از سنگاندازيها و سياستبازيهاي فلج کننده باکي ندارند و عاشقانه تلاش ميکنند براي مردمي فيلم بسازند که خود سينما را دوست دارند، اينها دارند ياد ميگيرند قصههاي خوب بگويند و خوب قصه بگويند و فيلمهاي با روح و جان داري بسازند که پرده بزرگ سينما را کفايت کند و تماشاگران قهر کرده با سينما را به سالنهاي خالي برگرداند.
از "استرداد" تا "دربند" و از "دهليز" تا "قاعده تصادف" و از "گناهکاران" تا "روز روشن" و "کلاس هنرپيشگي" فيلمهاي خوبي ديديم که روي پرده بزرگ سينما کم نميآورند و ضعف نميکنند. فيلمسازان تازه رسيده نشان ميدهند که فيلم ساختن براي پرده بزرگ و سالن سينما را هدف گرفتهاند و فهميدهاند که فيلم ساختن براي سينما با فيلم ساختن براي تلويزيون و اينترنت و حتي فيلم ساختن براي جشنوارههاي سياست زده و فرمايشي اروپايي فرق دارد.
تب تند فيلمسازي با داستانهاي کوتاه و کم مايه با شخصيتهاي سست عنصر و بلاتکليف و افسرده و شکم سير هم خوشبختانه عرق کرده است اما هنوز جاي قهرمانها و کاراکترهاي پرخون و جذاب که تماشاگر را شگفت زده کنند و در حد و اندازه پرده سينما ابهت داشته باشند، کم و بيش خالي است. پرده بزرگ نياز به آدمهاي بزرگ دارد که چشم تماشاگر را خيره کنند و در ياد باقي بمانند.
ما ملت بزرگي هستيم و قهرمان کم نداريم، ما هنرمندان بزرگ و استادان فيلمسازي هم کم نداريم. استادان فيلمسازي ما بلد بودند که پرده بزرگ را با تصويرهاي قهرماني و رفاقت و اخلاق پهلواني پر کنند. جوانان باذوقي که اکنون به ميدان آمدهاند، چنين مينمايند که از ذوق و کارآمدي سرشارند و جاي آنها را که به آرامش رسيدهاند، به شايستگي پر خواهند کرد. فيلمساز برجسته و بزرگ ما "ناصر تقوايي" زماني گفت: "ايرانيان آن قدر ذوق و شور قصه پردازي و فيلمسازي دارند که اگر سينما اختراع نشده بود، خودشان آن را اختراع ميکردند."
اين حرف حقيقت دارد. ايرانيان مردم شگفتانگيزي هستند و سينماي ايران هم سينماي شگفتانگيزي بوده است اما درخششهاي باشکوه و شگفتيهاي بزرگ هنوز در راه است و ما پيرمردها که هنوز اميد داريم فيلمهاي خوب و ماندگار بسازيم، اين را هم از خداي بزرگ ميخواهيم که در سالهاي نزديک، بالندگي و بزرگي نسل جديد را به چشم ببينيم."
مهدي فخيم زاده، داود ميرباقري، سيد ضياء الدين دري، مصطفي شايسته، رسول صدرعاملي، بهروز افخمي، جمال شورجه.
|
|