ناهيد و فرهاد در يكي از شب نشيني هاي انجمن موسيقي ملي با يكديگر آشنا و به زودي عاشق هم مي شوند. پدر ناهيد تاجر نوكيسه ي متولي است كه با ازدواج دخترش با فرهاد مخالفت مي كند و او را به مرد پولداري شوهر مي دهد. فرهاد مأيوس، همه ي كوشش خود را متوجه حرفه اش مي كند و به زودي مقام و ثروتي بدست مي آورد. همسر ناهيد كه خوشگذران و هوسباز است سرانجام با كجروي هايش او را از دست مي دهد. طي حوادثي ناهيد و فرهاد مجدداً مقابل هم قرار مي گيرند و زندگي تازه اي را با يكديگر آغاز مي كنند.
|