«مريم» دختر روستايي كه نامزدي به نام «احمد» دارد، از جواني شهري به نام محمود فريب مي خورد. مريم از ترس رسوايي آواره ي شهر مي شود. بعد كارش به خوانندگي مي كشد و به زودي شهرت و محبوبيت زيادي به دست مي آورد. يكبار ديگر محمود برابر مريم قرار مي گيرد و به وسيله احمد كه همه جا در تعقيب مريم است به قتل مي رسد. پس از سال ها مريم و احمد در روستاي خود با يكديگر ازدواج مي كند.
|