پريوش و مهوش دو خواهرند با دو روحيه ي متفاوت - پريوش از طريق دوستي ناباب با جواني به نام فيروز آشنا شده و وسيله ي او منحرف و سرگردان و آواره مي شود. مهوش با معلمش بهروز ازدواج مي كند و پريوش كه روي بازگشت به خانه را ندارد هرچه بيشتر آلوده به فساد مي شود و زماني جرئت بازگشت به خانه را پيدا مي كند كه پير و شكسته شده است و خانواده اش اور انمي شناسند و ناچار مجدداً به زندگي اندوهبار خود باز مي گردد.
|