«مراد» و «نرگس» يكديگر را دوست دارند. نرگس مورد توجه «كامران» مالك ده است. با توطئه كدخداي ده مراد بشدت زخمي مي شود و همه گمان مي برند او مرده است. درا ين زمان كامران با نرگس ازدواج كرده او را با خود به شهر مي برد. كامران كارش به قمار و شب زنده داري مي كشد. پدر نرگس دامادش كامران را به قتل مي رساند. نرگس نااميد خود را از كوهي پرتاب كرده و مي ميرد. مراد وقتي از واقعه باخبر مي شود او نيز خود را مي كشد.
|