«افشار» به منظور تحريك حس حسادت دختر مورد علاقه اش «منير» با «عايشه» ازدواج مي كند. به زودي افشار نظر منير را جلب مي كند و عايشه را كه از او صاحب فرزندي شده رها مي سازد. عايشه كارش به فحشا مي كشد. جواني با او آشنا مي شود و نجاتش مي دهد. چندي بعد افشار به قتل مي رسد و عايشه به اتهام قتل دستگير مي شود. اما به زودي حقيقت روشن مي شود و منير به قتل افشار اعتراف مي كند. در انتها عايشه با جوان مورد علاقه اش زندگي تازه اي را شروع مي كند.
|