دختري روستايي كه فريب مردي خوشگذران و شهري را خورده، از ترس ننگ و رسوايي از خانه اش مي گريزد و سرگردان و آواره مي شود. جواني او را مي يابد و نگهداري اش مي كند. دختر كه صداي خوبي دارد تعليم گرفته و به زودي خواننده ي معروفي مي شود. اما يكبار ديگر مردي كه او را فريب داده برابرش قرار مي گيرد. دختر روستايي كه حالا خواننده ي محبوب و متمولي است در جريان حوادثي انتقام آوارگي و ننگي كه بردامنش نشسته، از مرد بازمي ستاند و سپس با جواني كه از او حمايت كرده و دوستش دارد، ازدواج مي كند.
|