«ميرزا مظفر» در بازار تاجر معتبر و سرشناسي است ولي ناگهان همه چيز بهم مي خورد و پس از مدت كوتاهي ورشكسته مي شود. مسبب اين امر مردي حيله گر و قاچاقچي است كه دل در گرو عشق دختر زيباي مظفر دارد، در حالي كه دختر به جوان نقاشي عشق مي ورزد. پس از ماجراهاي متعددي سرانجام مرد قاچاقچي رسوا مي شود، ميرزا مظفر كارش دوباره رونق مي گيرد و دخترش با جوان نقاش ازدواج مي كند.
|