جواني به خاطر معاشرت با دوستاني تبهكار كارش به زندان مي كشد. پس از آزادي از زندان خانواده او را در خود نمي پذيرد و جوان آواره مي شود. در اين حال او با دختري آشنا شده و با توصيه ي او زندگي تازه اي را پيش مي گيرد و حتي دوستان تبهكار خود را تحويل قانون مي دهد. در اين زمان است كه خانواده، پسر را دوباره مي پذيرد و دختر نيز با او ازدواج مي كند.
|