سه تايي ها، آرايشگر، آمپول زن، و آشپز كه در يك آسايشگاه رواني مشغول به كارند متوجه مي شوند مردي با تباني مباشرش «تيمور» درصدد است برادرزاده اش «پروانه» را ديوانه معرفي كند تا قبل از رسيدن او به سن قانوني وارث ثروتش شود. آن سه از دختر مراقبت مي كنند و مانع مي شوند كه «تيمور»، «پروانه» را در حمام خفه كند، و وقتي «تيمور» تصميم دارد «پروانه» را به بهانه ي فرستادن به اتريش از آسايشگاه تحويل بگيرد سه تايي ها با «پروانه» مي گريزند و پنهان مي شوند. آن ها به خانه ي عموي «پروانه» مي روند و «منصور» با زيركي به «پروانه» ثابت مي كند كه رهبري اقدامات براي نابودي او به عهده ي عمويش بوده است. آن ها به آسايشگاه باز مي گردند و «پروانه» به عنوان پرستار مشغول كار مي شود.
|