مردي در يكي از شهرهاي مرزي ايران حكومت مي كند كه ستمگر و در واقع غاصب حكومت دختري است كه در كودكي از بيم كشته شدن به مردي روستايي سپرده شده است. جواني پارسي كه پيك «كوروش» است، طي ماجرايي شيفته ي دختر شده و از ماجراي او با خبر مي شود و نقشه اي طرح مي كند. در اجراي اين نقشه دختر با ياري كولي ها به قصر حاكم مي رود، حاكم با ديدن دختر به او علاقمند شده و خواستار ازدواج با او مي شود. در همين زمان جوان پارسي به همراه كولي ها به قصر حاكم حمله كرده او را از بين برده و دختر را كه حاكم اصلي سرزمين است به حكومت مي رساند.
|