سه جوان فقير شيفته ي دختراني مي شوند كه بعداً معلوم مي شود پدر متمولي دارند. جوان ها كه اميدشان از وصلت با دخترهاي مورد علاقه شان قطع شده قصد خودكشي دارند كه با «قارون» ثروتمند معروف برخورد مي كنند. آن ها قارون را از توطئه اي كه برادرزاده اش عليه او ترتيب داده آگاه مي كنند و قارون نيز آن ها را به عنوان پسرانش به پدر دخترها معرفي مي كند تا با دخترهاي مورد علاقه شان ازدواج كنند.
|