پسر جواني كه پدرش را از دست داده حالا سرپرست خانواده اش است. او عاشق دختر متمولي مي شود و براي برخورداري از امكان ازدواج با او تلاشش را دوچندان مي كند. پسر جوان كه صدايي دلنشين دارد با مساعدت هاي زني ناشناس، صاحب كاباره اي مي شود اما وقتي پي مي برد كه آن زن كسي جز محبوب خودش نبوده به شدت ناراحت مي شود. سرانجام دختر و پسر جوان پس از رفع كدورت با يكديگر ازدواج مي كنند.
|