«ليلي» زن متمولي است و مؤسسات متعددي را در اختيار دارد او با داشتن دختري خردسال با نام «شيرين» اخيراً از همسرش جدا شده است. ليلي شيفته ي يكي از كاركنان خود به نام «سعيد» مي شود. سعيد كه همسر و فرزندي به نام «رامين» دارد. به ليلي توجهي نشان نمي دهد. ليلي براي به دست آوردن سعيد يك سلسله توطئه مي چيند. در اثر فعل و انفعالات ناشي از توطئه ها، همسر سعيد خودكشي مي كند و سعيد بر اثر در گيري مرتكب قتل شده و به زندان محكوم مي شود. سال ها بعد وقتي سعيد از زندان آزاد مي شود، رامين خبر ازدواج قريب الوقوعش را با شيرين اطلاع مي دهد. سعيد در برابر خواسته ي پسرش كه رضايت او را خواستار است، بدواً به لحاظ ماجراهاي تلخ گذشته ترديد نشان مي دهد، اما بعد براي خوشبختي رامين و شيرين گذشته را به فراموشي مي سپارد و موافقت مي كند. اين زماني است كه ليلي و سعيد ديگر پير شده اند و از آن همه شر و شور در آن ها اثري نيست.
|