«نيلوفر» و «بهرام» كه شيفته ي يكديگر هستند با هم ازدواج مي كنند و نيلوفر كه از ثروت فراواني برخوردار است، همه را تحت اراده ي بهرام درمي آورد.
پس از مدتي وقتي اطباء تشخيص مي دهند كه نيلوفر نمي تواند صاحب فرزندي باشد، بهرام موافقت او را جلب مي كند كه همسر تازه اي بگيرد. «فرنگيس» همسر تازه بهرام خيلي زود بناي ناسازگاري با نيلوفر را مي گذارد و وقتي صاحب فرزند مي شود، اين ناسازگاري بيشتر شكل مي گيرد. بهرام غافل از مسايل فيمابين دو همسرش، همه ي اوقاتش را با فرنگيس مي گذراند و نيلوفر به پرورش تنها فرزند مرد محبوبش مي پردازد. پس از يك سلسله ماجرا فرنگيس در يك حادثه در مي گذرد و بهرام در آخرين لحظات زندگي فرنگيس درمي يابد كه نيلوفر چگونه با استقامت در برابر همه ي ناملايمات، فرزندش، ليلا را بزرگ كرده و همه معاني و مفاهيمي كه براي نامادري تعيين و تعبير شده، در هم ريخته است. پس از آن او با سرافكندگي نزد نيلوفر باز مي گردد.
|