مباشري كه سال هاست به اربابش خدمت مي كند، طي ماجرايي اشتباهاً متهم به سرقت مي شود. اما قبل از اينكه گرفتار شود، مي گريزد. او پس از آن براي انتقام جويي پسر خود را به جاي پسر ارباب وارد خانواده مي كند به اين فكر كه چند سال بعد ضربه اي به اربابش بزند. بالاخره همين كار را هم مي كند ولي موفق نمي شود.
|