«بدري» را در محله خانم دكتر صدا مي كنند و مي گويند پرستار است. اما واقعيت اين است كه بدري هر شب در ميخانه اي رقاصه ي بزم ميخواران است. بدري و مرتضي به زودي عاشق يكديگر شده و قرار ازدواج مي گذارند. ولي دو مشكل در راه است: دختر عموي مرتضي و حرفه ي بدري.
دخترعمو از مرتضي باردار شده و مرتضي از حرفه ي اصلي بدري آگاه گرديده. اين چنين است كه وضع دوباره به حالت سابق برمي گردد. مرتضي به زندگي گدشته اش روي مي كند. و بدري رقاصه باقي مي ماند.
|