تبه كاري به نام هوشنگ به دختري به نام ژاله علاقه دارد؛ اما ژاله به درخواست ازدواج او جواب رد مي دهد. هوشنگ به كمك دوستانش ژاله را مي ربايد و از ايران به تركيه مي برد. پدر ژاله كارآگاهي خصوصي را استخدام مي كند تا دخترش را در استانبول و كرانه هاي درياي سياه بيابد. تبه كاران براي تحويل دادن ژاله دو ميليون تومان مطالبه مي كنند و كارآگاه در جست وجوي آن ها به تركيه مي رود. كارآگاه با دختري به نام گلي كه فروشنده ي دوره گرد است، آشنا مي شود كه شباهت زيادي به ژاله دارد. او با كمك گرفتن از گلي و دوست آسمان جلش و با استفاده از شباهت گلي به ژاله نقشه اي طرح مي كند و هوشنگ و دوستانش را به دام پليس مي اندازد. كارآگاه كه به گلي علاقه مند شده ژاله را به آغوش خوانده اش بازمي گرداند و سپس با گلي پيمان زناشوئي مي بندد.
|