همايون كه همسرش را سه طلاقه كرده براي ازدواج مجدد با همسر مطلقه اش از نصرت، كه كارگاه كفاشي دارد تقاضا مي كند كه نقش محلل را بازي كند؛ اما سارا، همسر نصرت، مانع همكاري شوهرش است. همايون با وساطت راننده اي امكاني فراهم مي آورد كه نصرت و همسرش سارا به شمال كشور بروند و در ميانه ي راه همسر همايون و مادرش سوار اتومبيل آن ها شوند، و به اين ترتيب موجبات آشنائي آن ها فراهم شود. نصرت با زن همايون ازدواج مي كند و براساس نقشه به شمال مي روند، اما سارا و دوست نصرت دائم مراقب آن ها هستند و نمي گذارند آن دو تنها باشند و مرتباً جنجال به پا مي كنند.
|