باستان شناسي در پيگيري و جستجوي يك جفت قاليچه مفقود شده از موزه ي «ويكتوريا» به تهران مي آيد و در تعقيب تحقيقاتش به ده خاي مي رود. در ده پروفسور باستان شناس پس از پيگيري هايش متوجه مي شود كه قالي د رمنزل «صمد» است و با طرح نقشه اي يك شب به خانه ي او مي رود. اما قاليچه را آنجا نمي يابد چون صمد براي به دست آوردن دل كدخدا ـ به خاطر ليلا ـ قاليچه را به خانه ي او فرستاده است. پروفسور شبي ديگر به خانه ي كدخدا مي رود اما در آنجا هم قاليچه نيست چون ليلا همان روز قاليچه را به منزل ننه آقا (مادر صمد) پس فرستاده است. بعد از ماجراهاي متعدد كار به پاسگاه مي كشد و بالاخره حقيقت آشكار مي شود.
|