آقاي «معز» (ثروتمند معروف) و پسرش «جهان» هر دو عاشق «مهين» هستند. جهان از اين موضوع اطلاعي ندارد و معز كه بر سر خراب كردن خانه هاي يك محله با پهلوان محله اختلاف پيدا كرده است، به خاطر اين موضوع با يك تير دو نشان مي زند و شرط ازدواج پسرش با مهين را شكست دادن پهلوان مي گذارد. بدين ترتيب شاگرد و استاد روبروي هم قرار مي گيرند تا جاييكه در يك نزاع جهان به دست پهلوان كشته مي شود.
|