پدر «فريدون» كه به زعم خودش نمي خواهد حيثيت خانوادگيشان با ورود يك خدمه (دختر دايه ي فريدون) به عنوان همسر پسرش خدشه دار شود، ابتدا پسر را به سفر آمريكا مي فرستد و بعد با ظاهرسازي چنين وانمود مي كند كه او ازدواج كرده است. «ني ني» نااميد خانه را ترك مي كند و چندي بعد در جمع روسپيان در مي آيد. اما فريدون در بازگشت دختر را پيدا كرده و وادارش مي كند كه با او ازدواج كند و شب ازدواجش نيز همه افراد فاميل را عليرغم اكراهي كه دارند به جشن دعوت مي كند. اما چندي نمي گذرد كه «ني ني» خود را به دريا مي اندازد و غرق مي كند.
|