«آرام» با دختري هندي الاصل به نام «شيرين» آشنا شده و شيفته ي او مي شود و چون مي داند كه مادرش هنوز پايبند قيودات و شئونات خانوادگي است لذا به نقشه ي بردارش «ناصر» عمل كرده و شيرين را دختر يك مهاراجه معرفي مي كند. در غياب آرام حقيقت فاش مي شود و مادر با تمهيدات مختلف بالاخره شيرين را از زندگي آرام دور مي كند. آرام كه گمان دارد شيرين او را ترك كرده به خواسته ي مادرش به ازدواج با نازنين تن مي دهد. نازنين كه زني بي قيد و لاابالي است، به زودي آرام را نسبت به خود بي تفاوت مي سازد، اين زماني است كه او حتي پسري (رامين) نيز به دنيا آورده است. رامين با پسر شيرين (رضا) در مدرسه با هم دوست مي شوند «ناصر» (برادر آرام) كه همه جا دورادور متوجه احوالات شيرين است متوجه حقيقت شده و او نيز آرام را آگاه مي كند. نازنين به خود آمده و به انحاء مختلف كوشش مي كند كه زندگي اش را حفظ كند ولي موفق نمي شود و در اوج ناراحتي طي يك تصادف اتومبيل در مي گذرد و پس از آن شيرين و آرام زندگي مشتركشان را بار ديگر شكل مي دهند.
|