بابك كه كارخانه ي عمويش را اداره مي كند به سيمين، منشي كارخانه، علاقه دارد. مدتي بعد متين، پسرعموي بابك، از سفر فرنگ بازمي گردد و سر راه سيمين قرار مي گيرد. او براي آن كه نظر پدرش را نسبت به بابك عوض كند با همكاري چند كارگر شرور در امور كارخانه اخلال مي كند و به كمك زني گزارش هاي خلاف واقع درباره ي اداره ي كارخانه مي نويسد و به پدرش تحويل مي دهد. متين به عنف از سيمين هتك حرمت مي كند و پدر سيمين بر اثر سكته مي ميرد. مادر سيمين موضوع را با پدر متين در ميان مي گذارد، اما او زن را از خانه اش بيرون مي كند. زني كه با متين همكاري مي كند چون متين را نسبت به خود بي توجه مي بيند او را از پا درمي آورد. پليس به بابك بدگمان مي شود و او را به اتهام قتل به حبس مي اندازند؛ اما با تلاش سيمين زن اعتراف مي كند و بابك آزاد مي شود.
|