عبدول (داوود رشيدي) در كارگاه چوب بري كار و با خواهرش گلاب (فهيمه رحيم نيا) زندگي مي كند. عبدول به دختر صياد (آذر فخر) علاقه دارد، و صياد (منوچهر فريد) به خواهر او چوپاني به نام ذبيح (بهزاد فراهاني) نيز به خواهر عبدول علاقه نشان مي دهد. عبدول كه مخالف ازدواج خواهرش است تهديد مي كند كه خواهرش و صياد را خواهد كشت، و وقتي اهالي با جسد خواهر او و صياد روبرو مي شوند عبدول را به عنوان قاتل معرفي مي كنند. پيرمردي (رضا كرم رضائي) اهالي را عليه عبدول مي شوراند، و كدخدا (اكبر مشكين) آن ها را به آرامش دعوت مي كند. عبدول به كلبه ي صياد پناه مي برد و با تهديد دخترش را گروگان مي گيرد. به زودي گروهي از اهالي همراه مأمور پليس (محمود دولت آبادي) و خبرنگاري (پرويز فني زاده) در اطراف كلبه ازدحام مي كنند، و براي بيرون كشاندن عبدول از كلبه به شور و مشورت مي پردازند. مأمور در بازجوئي از اسم علي (خسرو شجاع زاده)، كه شاهد ماجراي قتل بوده، فاش مي كند كه ذبيح قاتل است، و ذبيح اعتراف مي كند كه قصد اغفال گلاب را داشته، اما با مداخله ي صياد هر دو را با داس كشته و گريخته است.
|