صمد (پرويز صياد) موي ديوي را آتش مي زند و فولاد زره ي ديو از اسارت هشت هزار ساله نجات مي يابد. ديو گوشت بزي را مي خورد و چوپان به سركار استوار (عبدالعلي همايون) شكايت مي برد. ديو، ليلا (شهناز تهراني) را براي صمد مي ربايد و با شكايت كدخدا (رضا شفيع) صمد دستگير و زنداني مي شود. ديو صمد را نجات مي دهد و او را به شهر مي برد. صمد و ديو در شهر معركه به پا مي كنند و به جرم دزديدن دو لاشه ي گوسفند مورد بازخواست پليس قرار مي گيرند. آن دو را به آسايشگاه رواني مي برند، و دو پزشك (جلال مقدم و فرخ غفاري) صمد و ديو را تحت معالجه قرار مي دهند. ديو گرفتار زني خوش گذران (نوري كسرائي) مي شود كه گمان مي برد فولادزره خود را به هيئت هيپي ها و جوان هاي «آلامد» درآورده است. مدتي بعد زن، ديو را رها مي كند و فولادزره كه در مرافعه اي زخمي شده است ترجيح مي دهد به دنياي افسانه اي خود باز مي گردد. صمد نيز به ناچار به روستاي زادگاهش باز مي گردد.
|