علي راننده ي كاميون است و خواهرش عفت در بيمارستاني در شيراز بستري است. او و شاگردش محسن با كاميون راهي سفر مي شوند. تيمور و افرادش پول هاي گاوصندوق شركتي را سرقت مي كنند و كيف محتوي پول را در كاميون علي جا مي گذارند. آنها لحظه به لحظه كاميون را تعقيب مي كنند تا در لحظه ي مقتضي كيف را بردارند. علي و محسن كه متوجه تعقيب آنها شده اند با هوشياري آنها را به دنبال خود مي كشانند. رئيس حسابداري شركت و دخترش مريم موضوع سرقت را به پليس اطلاع مي دهند، و كارآگاهي علي و محسن و دزدها را زيرنظر مي گيرد. محسن موضوع پيداكردن پولها را به رئيس حسابداري اطلاع مي دهد، و او دخترش را براي تحويل گرفتن كيف به شيراز مي فرستد. پس از تعقيب و گريز سارقان دستگير مي شوند و سرانجام علي با مريم و محسن با عفت ازدواج مي كنند.
|