هومن مرد ثروتمندي است كه به دليل سرخوردگي در زندگي خودكشي مي كند؛ اما مرد فقيري به نام حسن موش او را نجات مي دهد و به خانه اش مي برد. روز بعد هومن لباس هاي ژوليده ي حسن موش را مي پوشد و با گذاشتن مقداري پول از خانه ي او خارج مي شود. حسن از نو هومن را مي يابد. هومن با رقاصه اي به نام فروزان آشنا مي شود كه جمشيد و افرادش به او و خواهرزاده اش آرزو آزار مي رسانند. هومن با آنها درگير مي شود و به طور ناشناس كاباره را از جمشيد خريداري مي كند و حسن موش را در مقام مدير كاباره استخدام مي كند. وقتي فروزان در مي يابد كه هومن صاحب كاباره و مرد ثروتمندي است تصميم مي گيرد او را ترك كند؛ اما پس از شنيدن سرگذشت هومن، از زبان حسن موش، مي پذيرد كه زندگي جديدي را با او آغاز كند.
|