جلال درصدد است از همدستانش كه به او خيانت كرده اند، و به بهزاد، افسر پليسي كه باعث مرگ همسر آبستن او شده است، انتقام بگيرد. جلال پس از گرفتن انتقام از همكاران سابق خود در فرصتي مينا، همسر آبستن بهزاد، را مي ربايد تا به وسيله او بهزاد را به دام بيندازد. وضعيت نامساعد همسر بهزاد جلال را وامي دارد كه مينا را به زايشگاه برساند و خود را به بهزاد تسليم كند.
|