زمين موروثي علي عزت فخار (علي نصيريان) را خاله اش غصب كرده است. علي، كه از طريق گل فروشي گذران مي كند، شبي در جاده ي خارج شهر زني (پوري بنائي) را مي بيند كه ظاهراً از دست عده اي مي گريزد. زن كه خود را مهري معرفي مي كند سوار اتومبيل علي مي شود، و اين آشنايي موجب علاقه ميان آن دو مي شود. روزي مهري به بهانه عيادت مادربزرگش به خانه اي مي رود، و باز نمي گردد. وقتي علي در آن خانه را باز مي كند باغ بي انتهاي سرسبزي را مي بيند، كه اثري از آدمي زاد در آن نيست. تقلاي علي براي يافتن مهري بي نتيجه مي ماند، تا اين كه در شبي باراني اتومبيل علي در دره سقوط مي كند و او كشته مي شود. وقتي سپيده مي دمد چند نفر، از جمله مهري، از بالاي تپه اتومبيل در هم كوبيده شده ي علي را در ته دره مي بينند.
|