سال 1290 در منطقه اي كردنشين، كه همه ي اهالي اسلحه ي خود را به قواي دولتي تحويل داده اند. حيدر (رضا بيك ايمانوردي) و برادرش صفدر (عزت الله رمضاني فر) نعل بند هستند. حيدر به دختري به نام بهاره (بنفشه بهاره) علاقه دارد و او را به واسطه ي نائب امينه (غلامرضا سركوب) از پدرش كل حبيب خواستگاري مي كند. روز عروسي مسلم (جلال پيشوائيان)، كه شيفته ي بهاره است، با تباني برادرانش: شعبان، رمضان، و غلام اسلحه اي در خانه ي حيدر پنهان مي كنند و پس از اطلاع دادن به نائب امنيه موجب دستگيري و تبعيد حيدر مي شوند. مسلم و برادرانش بهاره را به قتل مي رسانند. آنها توسط ميرزا (حسن رضياني) شايع مي كنند كه صفدر بهاره را اغفال كرده و سپس در رودخانه خفه كرده است. حيدر در تبعيدگاه خبر را مي شنود و مي گريزد. او با صفدر مواجه و، ناغافل، باعث مرگ او مي شود. ميرزا واقعيت ماجرا را براي حيدر فاش مي كند و او به تعقيب مسلم و برادرانش و خواهرشان غزاله (روشنك صدر) مي رود. حيدر يكي از برادرها را به قتل مي رساند و غزاله را گرفتار مي كند. غزاله با شنيدن داستان زندگي حيدر و بهاره برادرانش را محكوم و به حيدر كمك مي كند تا غلام را از پا درآورد. برادر ديگر مي گريزد و مسلم خود را به نائب تسليم مي كند. حيدر به واسطه ميرزا غزاله را عقد مي كند و در كلبه اي زندگي مي كنند. مسلم به كمك برادرش مي گريزد، و حيدر را با گلوله مي زنند. حيدر مسلم را از پا در مي آورد و پس از شنيدن صداي گريه ي نوزادش جان مي دهد.
|