حبيب الله خان (نعمت الله گرجي) و دخترش مليحه (آتوسا) به امير (منوچهر وثوق) از دست برادرزاده اش هاشم (يدالله شيراندامي) گلايه مي كنند. هاشم دوست صميمي امير است و ازدواجش با مليحه را به تعويق مي اندازد. امير، كه با آذر (ثريا حكمت) قرار ازدواج گذاشته، راننده ي يك شركت معدن كار است، و در پايان ماه حقوق كارگران را به معدن مي برد، اما محمد (جلال پيشوائيان) و اكبر (اكبر اصفهاني)، از همدستان هاشم، در بين راه، پول را سرقت مي كنند و باعث مرگ حساب دار شركت مي شوند. امير به اصفهان مي گريزد و از هاشم كمك مي طلبد. هاشم از محمد و اكبر مي خواهد كه مخفي شوند. هاشم با پري (آرام)، كه زن بدنامي است، رفت و آمد دارد و همين موجب مي شود كه با مليحه ازدواج نكند. امير پري را از هاشم دور مي كند، و درمي يابد كه آذر خواهر پري است. امير از طريق پري نشاني اكبر را مي يابد و با تحت فشار گذاشتن او متوجه اصل ماجرا مي شود. امير شب جشن ازدواج هاشم و مليحه موضوع را به او مي گويد و او را ترك مي كند. پري توسط محمد زخمي مي شود، و پليس امير را دستگير مي كند. در بازداشتگاه روشن مي شود كه هاشم خود را به عنوان مقصر اصلي معرفي كرده است. امير وعده مي دهد كه خانه اش را بفروشد و با بازپس دادن پول شركت موجب آزادي هاشم بشود. امير و آذر به عيادت پري مي روند و او را در واپسين لحظه ي زندگي اش ملاقات مي كنند.
|