عبدول (مسعود اسدالهي)، كه به دختري كولي به نام ليلا (آرام) علاقه دارد، قبل از مرگ پدرخوانده اش، با خبر مي شود كه مادرش (ايرن) قبل از ازدواج با او بيست و پنج سال پيش صيغه مرد متمولي بوده است. عبدول مادرش را تحت فشار مي گذارد و همراه او راهي سفر مي شود و به جستجوي پدرش مي پردازند. آنها سراغ مردي به نام ماشاالله (رضا كرم رضائي) مي روند كه درگذشته زن را براي مرد متمولي صيغه كرده بوده است. ماشاالله از جاهلي به نام اسمال (همايون) مي خواهد كه شر عبدول را از سر او كم كند، و در عين حال به عبدول كمك مي كند تا او رد پدرش را، كه خالي در بدن دارد، بيابد. كوشش هاي آنها بي نتيجه مي ماند، و عده اي از مظنون ها شاكي مي شوند. در اين اثنا ليلا به آنها ملحق
مي شود و جستجوي خود را ادامه مي دهند. عبدول با درج اعلاني در روزنامه مشخصات پدرش را منتشر مي كند و از او مي خواهد كه با پسر و همسرش تماس بگيرد. مدتي بعد مرد متمول (محسن مهدوي) با خواندن اعلان روزنامه با آنها تماس مي گيرد و خود را پدر واقعي عبدول معرفي مي كند.
|