حبيب خال كوب (محمدعلي فردين) از زندان آزاد مي شود و با زري (مرجان)، كه آوازه خوان است، ازدواج مي كند، و با مرتضي (مرتضي عقيلي)، كه حامي زري بوده است، دوست
مي شود؛ اميرخان (بهرام وطن دوست)، كه مدير كافه است، براي بازگرداندن زري با حبيب درگير مي شود؛ اما به ضرب گلوله ي فرد ناشناسي از پا در مي آيد. حبيب محكوم و با قطار به زندان مركز منتقل مي شود. قطار از ريل خارج مي شود و حبيب مي گريزد؛ اما در روزنامه ها مي نويسند كه حبيب كشته شده است. زري از نو به كمك مرتضي به آوازخواني رو مي آورد و به شهرهاي مختلف سفر مي كنند. زري با اتومبيل ليلي (آرزو غفاري) تصادف مي كند و ليلي او را به خانه ي خودش مي برد. وقتي ايرج (محمدعلي فردين)، شوهر ليلي، به خانه مي آيد زري در مي يابد كه او همان حبيب است. حبيب براي زري توضيح مي دهد كه وقتي با ليلي آشنا شده او قصد خودكشي داشته؛ زيرا مردي او را اغفال كرده است. ليلي مي پذيرد كه پايش را از زندگي آنها بيرون بكشد. مأموري حبيب را مي شناسد و به دادگاه مي كشاند، و ليلي با ديدن عكس امير فاش مي كند كه امير زندگي او را به تيرگي كشانده و او قاتل امير است. ليلي به سيزده سال حبس محكوم مي شود و مرتضي، كه به او علاقه مند شده، قول مي دهد كه تا آزادي او منتظرش بماند.
|