هواپيماي بهزاد در دل جنگل سقوط مي كند، و گل اندام، كه با مادرش زندگي مي كند، او را نجات مي دهد. مدتي بعد بهزاد با زور اسلحه ي زن ها ي آبادي با گل اندام ازدواج مي كند، و براي سر و سامان دادن به زندگي اش به پايتخت مي رود و باز نمي گردد. گل اندام فرزندي به دنيا مي آورد، و پس از اين كه كه مباشران بهروز، گل آقا و عين الله، با مقداري پول به ديدار او مي آيند از آن ها با زور اسلحه مي خواهد كه او را سراغ بهزاد ببرند. گل اندام وقتي بهزاد را با پروانه، خواننده ي كاباره، مي بيند او را ترك مي كند و به جنگل باز مي گردد. كدخدا صادق خبر مي آورد كه عموي گل اندام، كه تاجر معروفي بوده، فوت كرده و ثروتش را براي او به ارث گذاشته است. گل اندام با قيافه ي مبدل به پايتخت مي رود و به كمك مادر و دختر خاله هايش پروانه را از بهزاد دور مي كند، و زندگي جديدي را در كنار بهزاد از سر مي گيرد.
|