سلمان (عنايت بخشي)، مباشر شهبازيان، ثروت اربابش را تصاحب مي كند، و پس از مرگ او پسرش امير (آتش) را به انجمن خيريه مي سپارد. كارخانه داري به نام بهادر (مجيد شهباز) امير را به خانه اش مي برد و سرپرستي او را به عهده مي گيرد. بهادر دختري به نام زري (رؤيا) داشته كه سال ها پيش گم شده است. امير (سعيد راد) بزرگ مي شود و بهادر نازي، دختر سلمان، را براي ازدواج با او در نظر مي گيرد؛ اما امير از ازدواج با او خودداري مي كند. سلمان به رقاصه اي به نام زري (جميله) علاقه دارد، كه امير شيفته ي اوست. جاهلي به نام عباس (احمد معيني)، كه سرپرستي زري و چند رقاص ديگر را به عهده دارد، مانع ملاقات امير و زري است. بي بي عكسي از پدر و مادر زري را نشان او مي دهد. امير زري را به دليل حرفه اش رها مي كند، و زري اقدام به خودكشي مي كند و مرشدي از امير
مي خواهد كه زري را نجات دهد. امير با مخالفت بهادر رو به رو مي شود و با زري در خانه اي زندگي مي كنند. سلمان به كمك افرادش چند عكس از زري در محله پخش مي كند و اهالي محل را عليه آن دو مي شوراند. زري، براي آنكه صدمه اي به امير نرسد، او را رها مي كنند. بي بي فاش مي كند كه زري دختر بهادر است و امير و دوستش مرتضي (مرتضي عقيلي) به كمك زري مي روند و با سلمان و افرادش درگير مي شوند. سرانجام سلمان و افرادش به حبس محكوم مي شوند و زري و امير پاي سفره عقد مي نشينند.
|