در يك آبادي پرت افتاده ي كنار دريا در شمال اهالي قايقي را مي بينند كه به سوي ساحل پيش مي آيد. قايق را از آب مي گيرند و در آن مردي زخم خورده را مي يابند كه نامش آيت (خسرو شجاع زاده) است و نمي داند چه بر سرش آمده است. زني به نام رعنا (پروانه معصومي)، كه شوهرش (مهدي بهمن پور) در دريا غرق شده و جسدش را پس نداده، كنجكاو احوال آيت است، و اين كينه ي خانواده شوهر رعنا را بر مي انگيزد. اهل آبادي از آيت مي خواهند كه يكي از دختران آبادي را به عقد خود در آورد. وقتي آيت رعنا را انتخاب مي كند درگيري و دو دستگي پيش مي آيد. در مراسم عروسي گرگي به آبادي مي زند و دو ناشناس سر راه آيت قرار مي گيرند و از او مي خواهند به دنبال آنها برود. آيت نمي پذيرد، و چندي بعد، با مرد ناشناسي درگير مي شود. آيت پس از كشتن مرد در مي يابد كه او شوهر گمشده ي رعنا بوده است. روزي مردي (حميد طاعتي)، در جامه ي سياه، با قايق از ميان مه به آبادي مي آيد، و پس از خريد مقداري آذوقه راه آمده را باز مي گردد. آيت دچار هراس مي شود، و روز بعد چند غريبه (مرتضي سروش، مهدي منتظر، قاسم پورشكيبا، ايرج رامين فر، علي ژكان) سوار بر پنج قايق به آبادي مي آيند و با آيت درگير مي شوند. اهالي نيز به كمك آيت مي آيند. هر پنج مرد از پا درمي آيند و آيت، كه زخم برداشته است، سوار بر قايق از ساحل دور مي شود تا بداند كه در آن طرف آب چه خبر است، و رعنا از نو لباس سياه به تن مي كند.
|