مشكي (بهمن مفيد) و دوست خل وضعش نصرت (فيروز) در كارخانه اي كار مي كنند. با پيوستن نامزد مهدي، فاطي (آسيه صدر)، به جمع آن دو كريم (علي آزاد) رئيس شركت، در صدد اغفال فاطي و قتل مشكي بر مي آيد. او از يك سو مشكي را به بهانه ي خريد لوازم كارخانه به تهران مي فرستد و عده اي را مي گمارد تا در جاده او را به قتل برسانند، و از سوي ديگر مباشرش برزو (فرهاد حميدي) را وا مي دارد تا فاطي را به زور به ويلاي او ببرد. فاطي خودكشي مي كند، و مشكي كه با اعتراف يكي از همدستان كريم متوجه ي نقشه ي آنها شده راه رفته را باز مي گردد و ناخواسته مرتكب قتل كريم مي شود. او به همراه نصرت مي گريزد و در كلبه ي صيادي (محمدتقي كهنموئي) پناه مي گيرد، كه در آن جا صياد با دخترش (ملوسك) زندگي مي كند. از يك سو مشكي و از سوي ديگر نصرت به دختر علاقمند مي شوند؛ امام مشكي صياد را به ازدواج دخترش با نصرت راضي مي كند، و پس از آن تصميم مي گيرد خود را به مأموران پليس معرفي كند. در اين اثنا برزو و افرادش سر مي رسند و مشكي در درگيري، و بر اثر انفجار اتومبيلش، كشته مي شود.
|