مادري از رفتار هول آور غلام مي ميرد، و رضا، كه قاچاقچي است، با دختر او شهلا ازدواج مي كند. رضا به شهر ديگر مي رود؛ اما به جهت بزه كاري به حبس مي افتد. شهلا، كه دختري به نام زهره به دنيا آورده ، از مزاحمت هاي غلام در امان نيست ، و ناچار محل سكونت خود را ترك مي كند. رضا، پس از چهارسال ، از زندان آزاد مي شودو زن و فرزندش را نمي يابد. شهلا سر راه تاجري به نام شيرازي قرار مي گيردكه پس از مدتي از او خواستگاري مي كند، رضا عكس همسرش را تكثير مي كند و به كمك دوستش ماشاالله در اختيار رانندگان تاكسي قرار مي دهد. غلام و رضا، هم زمان، شهلا را مي يابند. اما وقتي همسر و فرزندش را در كنار محمد شيرازي سلامت و خشنود مي يابد آن ها را ترك مي كند. رضا با غلام، كه مزاحم زندگي همسرش است ، در مي افتد و او را به قتل مي رساند و خودش نيز زخمي مي شود.
|