فاطي و برادرش براي تامين زندگي پدر معتادشان به كارهاي خلاف كشيده شده اند. فاطي سر راه كاظم ، كه مرد ميان سال مجرد و نيكو كاري است ، مادر كاظم،كه گمان مي كند فاطي همسر مناسبي براي پسرش است، به فاطي در خانه اش پناه مي برد؛ اما فاطي به اصرار برادرش در كلانتري شهادت مي دهد كه كاظم قصد اغفال او را داشته است . كاظم فاطي را از خود مي راند، و فاطي پس از فوت پدرش در كاباره اي مشغول به كار مي شود. كاظم، كه كماكان به فاطي علاقه مند است، به توصيه بي بي ، پيرزن مورد احترام اهل محل، فاطي را از كاباره به خانه مي برد تا با او زندگي مشتركي را آغاز كند؛ اما اهالي محل كاظم را
سرزنش مي كنند. غلام، دوست روستايي كاظم ، براي حفظ آبروي كاظم فاطي را به روستاي زادگاهش مي برد. كاظم آن دو را مي يابد. با پا در مياني بي بي اهل محل از تهمتي كه به كاظم و فاطي زده اند پوزش مي خواهند و مراسم با شكوهي براي ازدواج آن دو برگزار مي كنند.
|