سليمي تاجر خوش نامي است كه پس از تقلب شريكش ورشكست مي شود. او در خارج از كشور خودكشي مي كند. زن و مردي كه از آذر دختر كوچك سليمي نگهداري مي كنند پس از اطلاع از فوت سليمي به آزار و اذيت آذر مي پردازند. آذر از خانه ي آن ها مي گريزد و در خانه ي يكي از بستگانش ساكن مي شود. او در كنار محمود بزرگ مي شود، و سالها بعد پس از آشنايي با علي به او دل مي بندد. در اين فاصله اداره ي سرپرستي اموال اعلام مي كند كه به دليل شكايت سليمي از شريك آلماني اش پنج ميليون تومان در اداره ي سرپرستي در وجه آذر موجود است. علي، به رغم مخالفت پدر و مادرش، كه آذر را دختر فقيري مي دانند، با آذر ازدواج مي كند. خواهر علي، به توصيه ي والدينش، اسباب كدورت علي و آذر را فراهم مي آورد. سرانجام ماجرا روشن مي شود و آذر ارث خود را به سازمان هاي خيريه مي بخشد.
|