پروانه، كه خواننده و ستاره ي مشهور سينما است، پس از يك ازدواج ناموفق با مردي به نام كاوه، كه داراي همسر و فرزند است، رابطه ي صميمانه برقرار مي كند. جوان محصلي به نام بابك، كه به سرطان خون مبتلا است، شيفته ي پروانه است و با نامه پراني و تمايل براي ملاقات با پروانه علاقه ي خود را به او نشان مي دهد. آن دو با هم آشنا مي شوند و مدتي را با هم مي گذرانند. وقتي پروانه از طريق مادر بابك از بيماري بابك با خبر مي شود تصميم مي گيرد او را براي معالجه به خارج ببرد. در لحظه اي كه آن دو سوار هواپيما شده اند بابك، در حالي كه سر روي شانه ي پروانه گذاشته، جان مي دهد.
|