جوان بيليارد بازي به نام فري دست قشنگ در انتظار بازگشت دختر محبوبش پري از فرنگ است تا با او ازدواج كند. مردي به نام ايرج، كه پري را هنگام بازگشت به ايران همراهي مي كند، تصميم دارد با پري ازدواج كند. ايرج، كه در ايران همسر دارد و ثروت او را تصاحب كرده، در فرودگاه بازداشت مي شود. پري، كه از ايرج آبستن است، روي بازگشت به خانه ي پدرش را ندارد، و با فري و دوست راننده اش مهدي آشنا مي شود. فري و پري، كه يكديگر را نمي شناسند، به هم دل مي بازند. در مرافعه اي، بر اثر ضربه اي، فرزند پري سقط مي شود، و پري فري را به عنوان نامزد خود به پدرش معرفي مي كند. وقتي فري متوجه مي شودكه پري نامزد سابقش است با او زندگي مشتركي را آغاز مي كند.
|