پري و دوستش مهين به دستور جلال سر راه مهدي و دوستانش نعمت و قوچ علي قرار مي گيرند تا زندگي زناشويي او را از هم بپاشند. جلال، كه كارگر مهدي بوده، با صدور چك جعلي به اسم مهدي و با شكايت او به زندان افتاده است. جلال، پس از آزادي از زندان، فرشته، همسر مهدي، را از رابطه ي شوهرش با پري مطلع مي كند، و فرشته به قهر خانه ي مهدي را ترك مي كند. پري به مهدي علاقمند مي شود، و به رغم چك و سفته هايي كه نزد جلال دارد از ادامه ي همكاري با جلال سرباز مي زند، و با شكايت او به زندان مي افتد. مهدي با پرداخت بدهي هاي پري به جلال باعث آزادي پري مي شود. او به رغم اطلاع از نقشه ي جلال و پري به پري ابراز علاقه مي كند؛ اما پري مهدي را از خود مي راند و به كمك نعمت با فرشته تماس مي گيرد و او را، كه پس از سال ها آبستن شده، تشويق مي كند كه به خانه ي شوهرش باز گردد.
|