اصالت در جست و جوي موضوعي براي يك برنامه ي تلويزيوني توجهش به يك آگهي در روزنامه ي عصر جلب مي شود كه در آن اعلام شده است دختر جواني گم شده و يابنده با نشاني مندرج در آگهي تماس بگيرد. عكس دختر گم شده به نظر اصالت آشنا مي آيد، و مي كوشد به ياد بياورد كه او را كجا ديده است. شب هنگام آسيه به دوره ي هفتگي همكاران مي رود، و موضوع دختر گم شده را به طور شوخي آميز مطرح مي كند. آسيه معلم مدرسه ي كر و لالهاست و در منزل خاطرات مادر شوهرش را مي نويسد، كه از خانواده اي اصيل و متجدد بوده است. اصالت به نشاني داده شده در آگهي مي رود و متوجه مي شود كه نشاني مربوط به سي سال پيش است. آسيه نيز به موضوع دختر گم شده علاقه نشان مي دهد. همكاران اصالت موفق مي شوند با يك تلفن جعلي او را براي تهيه ي گزارشي از آلودگي هوا بكشانند. مادر در نقل خاطرات خود آسيه را به دوره اي دور مي برد، به ديدار مكان ها و مردمي كه ديگر وجود ندارند. مادر در جواني نامزدش را از دست داده و او به ازدواجي كوتاه و بي عشق تن در داده، و اصالت را، كه فرزندخوانده اش است، در شلوغي زمان جنگ در بيمارستان يافته است. چندي بعد مادر با شنيدن خبر دروغ پيدا شدن دختر گم شده منقلب مي شود، و آسيه كه حس مي كند ميان همه ي آن چه كه او را احاطه كرده رابطه اي هست به جست و جو مي پردازد و در اتاق مادر عكس دختر گم شده را مي يابد و كشف مي كند كه گم شده جواني مادر است.
|