عباس و برادرش جمال در همسايگي حاج مصطفي زندگي مي كنند، كه دختر جواني به نام ليلا دارد. عباس و ليلا به هم علاقه دارند؛ اما حاج مصطفي قصد دارد دخترش را به مردديگري بدهد. عباس براي از ميدان به در بردن رقيب عشقي خود راننده ي شخصي زن جواني، كه خواننده ي كافه است، مي شود. رقيب عشقي حاج مصطفي را از شغل عباس آگاه مي كند، و حاج مصطفي بيش از پيش ارتباط دخترش با عباس جلوگيري مي كند. رابطه ي عباس و زن خواننده روز به روز بيشتر مي شود، و ليلا كه از اين رابطه با خبر شده تصميم به خودكشي مي گيرد. دوست عباس ماجرا را به خواننده ي كاباره اطلاع مي دهد و او با كنار كشيدن خود از زندگي عباس باعث مي شود تا ليلا و عباس به هم برسند.
|