غمزه خانم زن بيوه اي است كه با دختر نوجوانش زندگي مي كند. او براي تأمين زندگي و تحصيل دخترش به تمام خواستگارانش براي ازدواج پاسخ مثبت مي دهد. يك مرد اصفهاني و رضا ثروتشان را بي دريغ به پاي غمزه خانم مي ريزند، و يك مرد ساده دل شمالي كلفتي را براي او استخدام مي كند تا اوقات خلوت غمزه خانم را پر كند. دو مرد ديگر نيز كه خود را تنها خواستگاران غمزه خانم مي پندارند حاضر به هرگونه فداكاري براي او هستند. عده اي اوباش دختر غمزه خانم را گروگان مي گيرند و خواستگاران او، كه براي نجات دختر اقدام كرده اند، از وجود يكديگر مطلع مي شوند و الم شنگه به راه مي افتد.
|