زني كه زندگي فقيرانه اي را با پسرش مي گذراند، تن به ازدواج دوم مي دهد. ناپدري، پسر را كه عشق به مدرسه و درس دارد به راه دزدي مي كشاند. معلم كوشش مي كند كه پسر را ارشاد كند و او در دو راهي سخت و حساس انتخاب، چون قادر به به تصميم گيري نيست دست به خودكشي مي زند. معلم نجاتش داده و او را بين خانواده ي خود مي برد تا بتواند به آرزوي خود جامه ي عمل بپوشاند و به تحصيلش ادامه دهد.
|