در كوران انقلاب مردي به نام جهاد، كه سيزده سال در زندان بوده، همراه گروهي از زندانيان سياسي آزاد مي شود. به او مي گويند كه پسر جوانش، رسول، پنج ماه قبل ناپديد شده است. جهاد در پي رسول دوستان او را مي يابد. يكي از رفقاي رسول، كه كارگر چاپخانه است، مي گويد رسول به دليل عضويت در يك گروه سياسي دستگير شده و به دست چهار مأمور سازمان امنيت به قتل رسيده است. جهاد مأموران را مي يابد و به قتل مي رساند.
|