ارتش دشمن حمله اي وسيع تدارك ديده است و مهمات و وسايل زرهي خود را در نقطه اي كور استتار كرده است. خبر به نيروهاي اطلاعاتي ارتش و سپاه مي رسد و فرماندهان دو نيرو گروهي را براي اعزام به منطقه تشكيل مي دهند. دو دوست ديرين، كه سال ها ازاحوال يكديگر بي خبر بوده اند، به عضويت اين گروه برگزيده مي شوند: يكي از آن دو افسر ارتش است، كه در لحظه ي احتضار در بيمارستان منتظر شنيدن خبر تولد نخستين فرزندش است و ديگري پاسدار است كه از پاي سفره ي عقد فرا خوانده مي شود. گروه عمليات را با موفقيت انجام مي دهد، اما قبل از بازگشت همگي محاصره و كشته مي شوند.
|